مینویسم نــــــــــامه و روزی از اینجا میروم
با خیال او ( تـــــو ) ولی تنهای تنها میروم
در جوابم شاید او حتی نگوید “کیستـــــی ؟”
شاید او حتی بگویــــــــد “لایق من نیستی”
مینویسم من که عمری با خیـــــالت زیستم
گاهی از من یـــاد کن ، حالا که دیگر نیستم
این شعرها دیگر برای هیچکس نیست
نه ! در دلم انگار جای هیچکس نیست
آنقدر تنهایم که حتـــــــــــی دردهـایم
دیگر شبیه دردهای هیچـــکس نیست.....
.